مراحل خوشنویسی و آداب و وظایف خوشنویسان

 

آغاز و انجام خوشنویسی به شش دوره منقسم است: ابتدائی ، متوسطه ، خوش ، عالی ، ممتاز ، استادی از میان علاقه مندانی كه قدم در راه فراگیری این هنر می گذارند كمتر كسی یافت می شود كه تمام این راه را طی كند و به استادی برسد. بیشتر آنان در رسیدن به یك ، دو ، یا سه دوره ی آن توفیق می یابند ؛ زیرا كاری پر زحمت و مشكل است كه فقط عشق و علاقه آسانش می كند و در خور حوصله هر كس نیست مخصوصاً زندگی ماشینی امروز و مشغله ی زندگی متنوع، كمتر به اشخاص اجازه می دهد كه به این هنر ارزنده بپردازند و در این راه پیشتر روند و جز دلباخته ای به ادامه و تكمیل آن نمی پردازد. لكن قدر لازم برای هر با سواد این است كه اگر چه مدت كوتاهی ، نزد استاد ، با مختصری از اصول و قواعد صحیح نوشتن كلمات و تركیبات آن آشنائی پیدا كند ، تا حدی كه خطی خوانا و روشن داشته باشد و بیننده و خواننده را در آن رغبتی دست دهد و این خود طی دوره ی ابتدائی و رسیدن به آغاز دوره ی متوسطه حساب می شود. از این پس به نسبت علاقه مندی و فعالیت و استعداد می تواند به مراتب بالاتر برود تا اینكه به ترتیب، دوره های خوش و عالی و ممتاز را بگذراند و كم كم به مقام استادی نایل گردد.

لذا برای فراگیر ِ مبتدی لازم است روی حروف و كلمات سرمشق استاد دقت كند و حركات و گردشهای آن را در نظر بگیرد ، هر چند كه بد و ناصاف نویسد به صبر و حوصله كلمات را در حد و اندازه ی سرمشق نقل و تكرار كند و تا مدتی بدون سرمشق و از پیش خود چیزی ننویسد و پیوسته از شیوه و اسلوب استاد پیروی نماید تا به نیروی طبع و قابلیت، شیوه و ربط استاد را به دست بیاورد و دستش در این كار قوت یابد. لازم است كه قلم مشق را به اندازه ی درشتی و ریزی خط سرمشق انتخاب كند و از مشق كردن روی سرمشقهای ناقص كه استادانه نیست برحذر باشد و تا جایی كه ممكن است روی خط بد و ناقص نگاه نكند. سلطانعلی مشهدی گوید:

جمع می كن خطوط استادان      نظری می فكن در این و در آن

طبع تو سوی هر كدام كشید      جز خط او دگر نباید دید

تا كه چشم تو پر شود ز خطش  حرف حرفت چو دُر شود ز خطش

پس از اینكه خط او نیرو گرفت گاهگاه از ذهن خود كلمات و عباراتی بنویسد و آنگاه با خط استاد و سرمشقها مقایسه كند و یا به نظر استاد برساند.

به طوری كه استادان اشاره فرموده اند مشاقی و تمرین را سه مرحله است: نظری، قلمی ، ذهنی(یا خیالی).

نظری:

دقت در روی حروف و كلمات خطوط استاد و در نظر گرفتن گردشها و حركات آن است كه با نگاه كردن انجام می شود و در طبع و ذهن طالب آن اثر می گذارد.قلمی: نقل كردن حروف و كلمات سرمشق به وسیله قلم است كه از روی تقلید و محاكات انجام می گیرد.

ذهنی:

آن است كه مشاق پس از آشنائی با قواعد خط و شیوه و ربط استاد، بدون تقلید از سرمشق و با ذهنیت خود – عشقی و ذوقی – عباراتی بنویسد تا نیروی خطی خود را بسنجد.سلطانعلی مشهدی در اشعار خود به دو مشق نظری و قلمی اشاره كرده و می گوید:

بر دو نوع است مشق و ننهفتم     تا توای خوبرو جوان گفتم

قلمی خوان یكی و گر نظری         كه بود این سخن هنی و مری

قلمی مشق كردن نقلی   روز، مشق خفی و شام، جلی

نظری دان گاه كردن خط               بودن آن گه ز لفظ و حرف و نقط

هر خطی را كه نقل خواهی كرد   جهد كن تا نكوبی آهن سرد

حرف حرفش نكو تأمل كن            نه كه چون بنگری تغافل كن

قوت و ضعف حرفها بنگر               دار تركیب آن به پیش نظر

در صعود و نزول او می بین           تا كه حظی بری از آن و از این

باش از شَمره های حرف آگاه      تا بود صاف و پاك و خاطره خواه

اظهرهروی به سلطانعلی مشهدی از راه نصیحت می گفته است:

در مشق كوتاهی مكن پیوسته ای سلطان علی      در روز كن مشق خفی ، در شام كن مشق جلی

قاضی احمد غفاری شاعر و خوشنویس گفته است:

چهل سال عمرم به خط شد تلف   سر زلف خط ناید آسان بكف

زمشقش دمی هر كه غافل نشست        چو رنگ حنا رفت خطش زدست

مكن جز به تحریر اوقات صرف         كه صورت نمی یابد از صوت حرف

ضیاء الدین محمد یوسف در رساله ی خود گوید:

خواهی كه ترا بلند سازد  آوازه نیك در جهان مشق

بشنو زمن شكسته خاطر اول تعلیم، بعد از آن مشق

كسی كه بخواهد به هدف خود برسد و از روی اصول و هندسه خط و كیفیت خوشنویسی به درجات عالی خط نائل گردد از آغاز كار باید شاگردی و تلمذ استادی را اختیار كند تا او را در این فن رهبری و ارشاد نماید. چون اگر تنها به فكر و عقل خود تكیه كند كاری عبث و بیهوده كرده است. كسانی كه بدون تعلیم استاد و فقط از راه تقلید به درجه ی استادی رسیده اند بسیار اندك اند- و در حكم «النادر كالمعدوم» و یا «النادر لا حكم له» می باشند.

در خطوط كسانی كه بدون استاد كار كرده اند در بسیاری از حروف آن نقص و ناموزونی دیده می شود به خلاف دسته ی اول كه همه استوار و درست مشاهده می گردد.

شایسته است كه متعلم از متابعت استاد سر نپیچید و به راهنمائی او اهمیت دهد و عمل كند و در اكرام و كسب رضای خاطر او بكوشد كه فایده اش به خود او بازخواهد گشت.

ان المعلم و الطبیب كلاهما        لا ینصحان اذا لم یكرما

در همه حال نظافت و پاكیزگی را مرعی دارد و ادوات و لوازم خوشنویسی خود را پاكیزه و كامل و مرتب كند و جایی برای كتابت انتخاب كند كه موافق با اصول بهداشت باشد و آنقدر مبالغه در نوشتن نكند كه ملول و خسته شود و از نوشتن در جای كم نور حذر كند و سرعت و عجله در نوشتن ننماید. در بهداشت چشم بكوشد و از گرد و كثافت و آبهای آلوده محفوظ دارد، در صفحات براق و خیره كننده ننگرد. زیاده روی در نوشتن نكند چرا كه استمرار بی حد ، ضعف قوای ظاهری و باطنی می آورد.

از روی بی میلی و سرسری ننویسد. محل نوشتن روشن و با صفا و خالی از اغیار باشد.

میرعلی هروی در مدادالخطوط خود آورده است: «خانه ای كه در آنجا كتابت كنند باید كه از چهار طرف درها گشاده باشد و صبح در طرف شرقی و نیمروز در جانب جنوبی و آخر روز به طرف غربی نشیند اما در تابستان تا وقت شام هوای حوضخانه بهتر است.»

به تابستان نكو باشد پگاهی      زمستان نیك وقت چاشتگاهی

ولیكن خانه خطاط باید               كه از هر چارسو درها گشاید

صباحان مصلحت زانگونه بیند      كه در پیش در شرقی نشیند

به وقت نیمروز ای نیك محضر      جنوبی بهتر است از جای دیگر

ولی در مغرب روز است احسن             به نزدیك در غربی نشستن

ابن بواب گفته است: «خطاطی موقوف بر پنج چیز است: برندگی و تیزی قلمتراش، خوبی قلم، صافی و با جریان بودن مركب ، لینت و نرمی كاغذ، آرامش و سكون دل (یا نگاه داشتن نفـَس در حال نوشتن).»

امین الدین یاقوت ملكی گوید: «اگر قلمت خوب و پسندیده شد خطت نیكو می گردد و هر گاه ضایع باشد خطت ضایع خواهد شد.»

از اهم اموری كه به تحسین و تجوید خط كمك می كند كیفیت نگاه داشتن قلم و ملاحظه ی حركات آن در حال نوشتن و خوب تراشیدن قلم است.  یكی از استادان گفته است: كسی كه مداد برگرفتن و تراش قلم و قط و گرفتن ورق و حركت دست را در حال كتابت خوب نداند از كتابت و خوشنویسی بهره ای ندارد.

میرعلی هروی استاد زبردست خط نستعلیق قرن دهم درباره ی تحصیل هنر خط سروده است :

چند در وادی خط می كنی ای دل تك و پو       بشنو این نكته زمن باز نشین فارغ بال

پنج چیز است كه تا جمع نگردد با هم           هست خطاط شدن نزد خرد امر مُحال

قوت دست و وقوفی ز خط و دقت طبع طاقت محنت و اسباب كتابت به كمال

گر از این پنج یكی راست قصوری حاصل         ندهد فایده گر سعی نمایی صد سال

 

راه صحیح نگاشتن حروف و تمرین و مشق آنها این است كه ابتدا به استحكام مفردات ساده حروف بپردازد تا هر حرفی را در حال انفراد صحیح فرا گیرد. پس از آن شروع كند به استواری مركبات و به ترتیب: اول مركبات دو حرفی را مشق كند و بعد به سه حرفی و پنج حرفی اشتغال ورزد و در تقلید و شبیه نویسی مفرد و مركب تكیه و اعتماد او بر خطوط استادان كامل و عارفان به اوضاع و رسوم خط باشد، آن استادانی كه خود از برجستگان استاد فرا گرفته اند و در اثر كثرت مشق و استمرار خوشنویسی ملكه ی آنان شده است. زیرا هر صنعتی به دوام و ممارست رو به كمال می رود و نیكو می گردد. ممكن است در رساله ها و دفترها راه و روش تعلیم نوشته شده باشد اما آنها به تنهایی برای مبتدی بسنده و دریافت و تطبیق آن آسان نیست كه بتوان به اصطلاحات و اشارات راجع به حر كات دست و قلم و ریزه كاریها و رموز كتابت پی ببرد، لذا از مراجعه به استادان فن بی نیاز نخواهد بود.

از آداب و صفحات خوشنویسی و كتابت است كه در هیچ مرحله ای از مراحل فضل و هنر و در هیچ مرتبه از استادی، خود را منتهی نداند و غافل و فریفته نشود و پیوسته این سخن را نقش لوح دل سازد (الاعجاب یمنع الازدیاد) و (العجب یوجب العثار) كه خود پسندی جلو ترقی را می گیرد و موجب لغزش می شود؛ و همواره در صدد كسب مرتبه ی بالاتر و رسیدن به مرتبه كمال باشد؛ هر چند كه مرتبه ی كمال بسی والا است و آن را حد و نهایتی نیست و بلكه كمال در دنیا وجود ندارد. لكن طالب كمال شدن، خود كمال و از خواهشهای پسندیده انسانی است. از بزرگمهر پرسیدند همه چیز دانی؟ گفت همه چیز را همگان دانند و همگان از مادر نزاده اند و گفته اند:

لكل دهر دولة و رجال    ولكل حال ادبار و اقبال

بابا شاه گوید: «كاتب می باید از صفات ذمیمه احتراز كند؛ زیرا صفات ذمیمه در نفس علامت بی اعتدالی است و حاشا كه از نفس بی اعتدال كاری برآید یا از آن نفس كاری آید كه در او اعتدال باشد. از كوزه همان برون تراود كه در اوست.»

در رساله ای خطی مسطور است كه حُسن خط به كثرت مشق و به ارشاد استاد و ترك معاصی موقوف است لان العلم فضل من الله و فضل من الله لا یعطی بالمعاصی .

استادان متقدم معثقد بوده اند كه خطی كه به مرتبه عالی تر و امتیاز كمال و دارای صفا وشأن باشد، بی صفای دل امكان ندارد و این كیفیت به یمن صفات حمیده كه عارض نفس انسانی شده، در خط نمودار می گردد.

سلطانعلی مشهدی فرماید:

ای كه خواهی كه خوشنویس شوی        خلق را مونس و انیس شوی

خطه ی خط مقام خود سازی       عالمی پر ز نام خود سازی

ترك آرام و خواب باید كرد              وین به عهد شباب باید كرد

سر به كاغذ چو خامه فرسودن     زین عمل روز و شب نیاسودن

ز آرزوهای خویش بگذشتن           وز ره حرص و آز برگشتن

تا بدانی جهاد اصغر چیست        بازگشتن به سوی اكبر چیست

آنچه با خود روا نمی داری           هیچكس را بدان نیازاری

دل میازار گفتمت زنهار               كز دل آزار حق بود بیزار

ورد خود كن قناعت و طاعت        بی طهارت مباش یك ساعت

همه وقت اجتناب واجب دان        از دروغ و ز غیبت و بهتان

از حسد دور باش و اهل حسد     كز حسد صد بلا رسد به جسد

حیله و مكر را شعار مكن           صفت ناخوش اختیار مكن

هركه از مكر و حیله و تلبیس                پاك گردید، گشت پاك نویس

داند آن كس كه آشنای دل است كه صفای خط از صفای دل است

خط نوشتن شعار پاكان است    هرزه گشتن نه كار پاكان است

بسیاری از كسان در فن خط و تعلیم آن تحمل رنج و مشقت و صرف دقت كرده اند و خطاط نشده اند و عده ای هم به اندك تعلیم و مشق بهره یافته اند و این امر بستگی به قابلیت و استعداد دارد كه استاد بصیر و مجرب این قابلیت را در نظر اول در شاگردان خود می نگرد و از كمال و آراستگی خَلقی و خُـلقی آنان حدود پیشرفت آنان را بررسی می كند و می سنجد و شاید مسأله ی وراثت خانوادگی نیز یكی از علل قابلیت باشد؛ ولی علل و اسباب نهانی در جهان آفرینش بی حد و شمار است و نمی توان آن را حد و حدود دانست . چه خوب گفته اند:

«دادِ حق را قابلیت شرط نیست   بلكه شرط قابلیت داد اوست »

«تا كه از مخزن توفیق عطایی نرسد       سعی سودی ندهد جهد بجایی نرسد»

«باید كه صد هزار قدح خون به سر كشد  تا در مذاق خلق گوارا شود كسی»

 

درجات و مراتب خط و مراتب استادی و شیوه ها

 

درجات و مراتب خط از چهار رتبه بیرون نیست و ارزش قطعات خط از تعیین رتبه ها دانسته می شود. آن چهار عبارت است از :متوسط، خوش ، عالی، ممتاز.

مرتبه متوسط آن است كه هنرجو در اثر مختصر تعلیم و آشنائی به قواعد آن، خطی روشن و خوانا پیدا كند و این درجه ی فرودین خط است كه از نظر هنر خوشنویسی اهمیتی ندارد و تنها امتیازش این است كه از خط مبتدی برتر و بهتر است و قدمی به خوشنویسی نزدیكتر شده است.

مرتبه  خوش مرتبه ای بالاتر از متوسط است كه در آن نكات تعلیم استاد بیشتر رعایت شده و زیبائی و مرغوبیت بیشتر دیده می شود.

مرتبه عالی  به لحاظ درجاتی بالای خوش قرار گرفته است و آن خطی است كه از نظر اصول و قواعد و زیبایی ضعفی در آن دیده نشود و قطعات و مكتوباتی كه بدین پایه و مایه باشد دارای اهمیت و ارزش خواهد بود.

ممتاز خطی است كه در حد عالی ترین و نهایت كمال و زیبایی و صفا و شأن قرار گرفته باشد و بهترین از آن در نظر اهل فن تصور نشود و چنین قطعات و نوشته هایی را در هر زمان وهر جا ارزش فوق العاده نهند.

مراتب خطاطی و خوشنویسی چنانكه اشاره شد نیز از روی این مراتب و درجات خط است و مرتبه ی استادی از حد عالی به بالا احراز می شود و كمتر كسی را استاد می خوانند. بنابراین استاد كسی است كه پیوسته در حد عالی و ممتاز نویسد و خوب از عهده برآید كه قدرت قلم او به نام شیوه ی خاص او شناخته و معروف گردد.

بین استادان خط از نظر تفوق آثار هنری و ابتكار و تربیت شاگردان و صفات پسندیده و آداب دانی و حسن معاشرت و علم و دانش و گاهی موقعیت و محیط، تفاوت حاصل می شود و گاه یكی از آنان از این راهها امتیازاتی به دست می آورد كه در دیگری نیست و ممكن است استادی در یك نوع خط یا  دو سه نوع استاد باشد و امكان دارد در تمام انواع خطوط متداول سرآمد گردد. اینگونه استادان در دوره های پیشین فراوان ولی در این عصر كمیابند و چنین استادی كه همه ی خطوط را در حد عالی و ممتاز بنویسد نادر العصر به شمار  می آید.

سالها باید كه تا صاحبدلی پیدا شود       بوسعیدی از خراسان یا اویسی از قرن

برای میزان شناخت استاد می توانیم به وضع سیرت و اخلاق آثار استادان پیشین كه ترجمه ی احوالشان در جلد اول اطلس خط آمده است، مراجعه كنیم. بیشتر آنان مانند میرعلی تبریزی كه نسبت وضع نستعلیق بدو است، در انواع خطوط تسلط داشته اند و از فضیلت علم و ادب و صفات عالی انسانی بهره ور بوده اند. همچنین جعفری تبریزی بایسنقری، سلطانعلی مشهدی، میرعلی هروی، مالك دیلمی، محمد حسین تبریزی، عبدالباقی تبریزی، بابا شاه اصفهانی، علیرضا عباسی، میرعماد و شاگردان و پیروان برجسته آنان و ...

و میرزا احمد خان نی ریزی، درویش عبدالمجید طالقانی و وصال شیرازی و ... همه پاكدلان دیندار و اهل فضل و دانش و شاعر و ادیب بودند.

شایسته است خطاطان و خوشنویسان امروز بدان بزرگان تأسی كنند و از طریقه ی آنان و مردم دوستی و محبت كه شاگردان خود را چون فرزندان خود می دانسته و اشاعه ی هنر می كردند پیروی نمایند. والا با داشتن خط تنها و فقدان فضیلت یا نداشتن دیانت و امانت ، شایسته مقام استادی نیستند. (ره چنان رو كه رهروان رفتند) سعدی علیه الرحمه فرمود:

 وجودی دهد روشنائی به جمع   كه در سینه سوزیش باشد چو شمع

هنرمندی كه خواهد بر كرسی استادی نشیند لازم است كه از گنجینه های كمالات ، توشه و از خرمنهای آداب، خوشه ای برگرفته، در انشاء و املاء ید طولی داشته، در لغت قوی و از دستور مطلع باشد. از علوم و دانشهای معمول عصر خود بی اطلاع نبوده، صرف و نحو و منطق و فقه قرآن بداند و برحسن اشكال و خوبی اوضاع خط بیفزاید، تا در نظرها عظیم و در خاطرها مقبول و مكین گردد و به اهمیت و اعتبار او بیفزاید و در اجتماع قابل افاده و استفاده آید. به طوری كه نوشته ها و خطوط او را حجت قاطع و سندی معتبر بشمارند.

حافظ فرماید:

زدلبری نتوان لاف زد به آسانی   هزار نكته در این كار هست تا دانی

به جز شكر دهنی مایه هاست خوبی را به خاتمی نتوان زد در سلیمانی

هزار سلطنت دلبری بدان نرسد   كه خویش را به هنر در دلی بگنجانی

 

شیوه

 

بعد از احراز مرتبه ی استادی ، موضوع شیوه پیش می آید. هر استادی دارای شیوه ای مخصوص به خود است كه با شیوه های دیگران تفاوت دارد و خط او بدان شناخته و معروف می گردد. كلمه ی شیوه كه در ردیف آن ربط، اسلوب، سبك، طریقه، روش نیز استعمال می شود در واقع آن سبك و روش خاصی است كه استادی سالها بدان روش خط نوشته و میان مردم شایع و شناخته گردیده است .

در عالم دو نفر یافت نمی شوند كه خطشان در جمیع حروف و كلمات یكسان باشد؛ بلكه هر یك به كیفیتی مخصوص می نویسد و این امر به مثال خطوط سر انگشتان اشخاص است كه با هم فرق دارد. بنابراین با اینكه همه ی استادان خط از سابق و لاحق- به یك پیكره ی معینی از اصول و قواعد نوشته و می نویسند، تفاوت آشكاری میان خط آنان مشاهده می شود. این تفاوت- به حفظ مقام استادی هر یك - همان شیوه است كه بستگی به ذوق و سلیقه و دقت نظر و حالات شخصی دارد.

در این مورد ، گذشته از حالات نفسانی و روحی و هزاران امور معنوی، اوضاع جسمی استاد نیز دخالت دارد مثلا طول انگشتان و كوتاهی آن در خط موثر است و خط او به بسط و قبض متمایل می شود، همچنانكه طول قامت و بلندی و كوتاهی پاها در راه رفتن متفاوت می گردد.

شناخت شیوه یك استاد ، برمبنایی بالاتر از اصول و قواعد خط است و آن ریزه كاریهای ویژه ای است كه در خط خود به كار برده است و در خط دیگری كمتر دیده می شود، از جمله: گردشهای خاص، درازی و كوتاهی مدّات، گودی و كم عمقی در مدّات و دایره ها و تیزی و تندی و ملایمت، خشكی و نرمی ، فربهی و لاغری، انبساط و انقباض، صافی و صفا و گرفتگی، سواد و بیاض در حلقه ها و گره ها و غیره و اعتدال میان این همه در رموز و قرار نقطه ها و ...

مثلا مرحوم دكتر بیانی در كتاب «احوال و آثار» به یك نكته از نكات بسیار شیوه اشاره كرده و گفته است:

«نكته دقیقی در سبك نستعلیق میرزا محمد رضا كلهر هست و آن اینكه به قدرتی كه در كتابت و مشق داشته و هر حرف مفرد یا حروف مركبی را یك قلم می نگاشته، تمام حركات قلم در خط او مشخص و مانند این است كه مثلا در یك حرف «ی» كه از سه حركت متمایز تشكیل می یابد این سه جزء ، مجزا است كه به یكدیگر پیوسته گردیده است. این شیوه پس از میرزا توسط شاگردان و پیروانش پیروی شد ولی هیچ یك چنانكه باید از عهده ی تقلید برنیامدند. با وجود این، شیوه ی وی مورد پسند هنرمندان و هنرشناسان واقع شد.»

پوشیده نیست كه سبك و شیـوه در تمام انواع خط مخـفی است و عارفان به خط ، آنها را تمیـز و تشخیص   می دهند ؛ لكن آن اندازه كه شیوه ها در خط نستعلیق شناخته می گردد در دیگر خطوط شناخته و مشخص نمی شود.

از دقت بر روی قطعات نستعلیق كه از بعد میرعماد تاكنون دیده شده است ، به ما می نمایاند كه دو شیوه منظور نظر و هدف عالی خوشنویسان بوده است: اول شیوه میرعماد و دوم شیوه كلهر؛ و همه سعی كرده اند شیوه خود را به یكی از این دو برسانند، و گروهی هم ناظر به هر دو شیوه بوده اند، و با این وصف هر یك دارای شیوه مخصوص به خود شده اند كه اثبات و تبیین این مطلب از حوصله ی بیان و بنان خارج است و جز با دقت و مقایسه میسر نمی گردد.

از میان شیوه ها گاه اتفاق می افتد كه شیوه ای بامزه تر و شیرین تر به نظر می رسد و طرفداران بسیار پیدا می كند و اهل خبره و خط شناسان برای آن مزیتی قایل می شوند. اما انتخاب و پسند شیوه های همطراز بستگی به ذوق و طبع اشخاص دارد و همچون انتخاب گلی از میان گلهاست.

« به مقبولی كسی را دسترس نیست      قبول خاطر اندر دست كس نیست»

 

 

 

عکس فوق:اثر استاد حمید عجمی

میان خوش نویسی و نیایش چه رابطه ای بر قرار است؟

نیایش به دو یا چند صورت تجلی پیدا می کند.یکی ازصورت های نیایش لفظی است که بیش تردرادعیه وعنوان کردن دعاهای مختلف وبه نوعی مناجات به حضرت حق یا با یک بزرگی ازآن یاد می شود. یک وقت نیایش زبان قلب است . بدون این که انسان تکلم کند،قلب نیایش می کند.یک وقت نیایش،نیایشی است که به اعضا وجوارح برمی گردد وانسان درواقع با اعضا وجوارح نیایش می کند. واگر بخواهیم مثال بزنم مثل این که انسان بزرگی را رؤیت کند ودحضوراین بزرگ به ادب  مرتب  بنشیندوسعی کند با جسم وفیزیک حرمت آن بزرگ را حفظ کند و این هم در واقع یک نوع نیایش وپرستش و احترام است .حتی با اعضا و جوارح سعی می کند که خودش را دچار نیایش کند و خواست قلبی اش را ابراز کند . مثلاً وقتی انسان دست ها را قنوت نگه می دارد حتی اگر قلبش تکلم وزبان کلامی تکلم نکند ازجهت صوری  دستش  قالبی به خود می گیرد یقیناً مخاطبی که دارد این ماجرا را نظاره می کندمتوجه این معنی می کند که این آدم درحال نیایش است. ما در خوش نویسی هم در واقع درگیر این نیایش هستیم.آن شعر معروف که می گوید:((گفت مشق نام لیلی می کنم / خاطر خود را تسلی می کنم .)) بر این اساس وقتی که مجنون مشق نام لیلی می کند یقیناً دارد با لیلی نرد عشق می بازد وهر کس که با معشوق خودش درگیر این تکلم روحانی شود به یقین که با او در نیایش به سرمی برد.ما خوش نویسان هم با تکرار حروف و این که باباطن زیبایی از آن برسیم به یقین درگیر نیایش هستیم.این نیایش براساس همان تسلی خاطرواین که خوش نویس درواقع با کلمات مکتوب نیایش می کندبه در گاه آن بزرگی که در مقابلش نشسته .

  تعهد اجتماعی چه نقش وجای گاهی درخوش نویسی یا هنرمعاصردارد؟

ببینید،هنر شرق واساساً هنراگر که باطن حقیقی خودش رجوع کندازمتن جامعه و مردم برمی خیزد.هنری که ازجامعه خیزش داشته باشد و رشد کند وخودش را مدیون و مرهون جامعه می داند.این هنربه هیچ وجه درفعالیت های اجتماعی یا تعهدات اجتماعی شانه خالی نمی کند وهمیشه پا به پای مردم ودوش به دوش دل مردم گام بر می دارد.اگرشما هنرمندی را یافتید که ازجامعه اش بریده شده بود و دیگربه تعهدات اجتماعی خودش چه از حیث اخلاقی،چه ازحیث رسیدگی به امور وچه ازحیث این انسان  ها را باید تکمیل وتلطیف کرد و به طرف آن جای حقیقی شان برد.اگر دیدید که هنری این جا شانه خالی کرد واز مردم برید یقین کنیدآن هنر وتعریف آن،یک مرور ویک برگشت  دوباره این ماجرا از سر تجزیه و تحلیل کرد . و اگر نه وجوع ما به ذات هنر و حقیقت هنر باشد هیچ هنری از تعهد اجتماعی خالی نیست مضافاً این که احیاسات خود هنر برای ایجاد تعهد اجتماعی ایجاد شده و یکی ار ابزار بسیار گران قدری ست در عالم که ما می توانیم انسان ها را به تعهد اجتماعی شان متذکر بشویم .

   هنرمندان معاصرباچه مشکلاتی روبه روهستند؟ 

قبل ازهمه سیاست گذاران فرهنگی و کارفرمایان وکسانی که برای مملکت ما تصمیم گیری می کنند،در رشد وشکوفایی هنراهمیت خیلی زیادی دارند.من منکراین نمی شوم که سرمایه وپول در رشد هنربتواند مؤثرباشد اما مطلب مهم تری که ذهنم را مشغول می کند آن است که باید به هنروهنرمندان و رشد هنرعنایت داشت.عنایت یکی ازمقولاتی است که اگرما به آن پردازیم آن اتفاق ویژه ای که می خواهیم ایجاد کنیم،ایجاد نمی شود.بنابراین باید توجه داشت که در مملکت ما بزرگانی  که به سر می برند،باید عنایت ویژه ای به هنر داشت باشند و به هنرمندان احترام ویژه گسیل بدارند.اگراین اتفاق نیفتد ما به نتیجه ی قطعی نمی رسیم.اما ازحیث دیگرمتأسفانه نه ما دراین دوران،هنرمندان را که می بینم همه درمحاق به سرمی برند ومهجورند.برای آن  که عنایت ویژه ای [ به آنها ] نیست. درمملکت  ماهنربه عنوان یک عمل فرمایشی به آن نگاه می شود و بیشترنظرشان این است که ما بتوانیم خودمان را به صورت های مختلف معرفی کنیم.درحالی که هنرمشرق زمین وهنرایران خصوصاً هنری است که با زندگی جاری مردم ارتباط دارد ومردم دریای بیکران این هنرمند تنها مستغرقند بلکه مشق تمنامی کنند.ازاین حیث مسوولین باید به این ماجرا بپردازند وعنایت ویژه داشته باشد ولی اگر با این شیوه جلو برویم متأسفانه  اصلاً به این اهداف دست پیدا نکرد و نخواهیم کرد.

نظرتان درباره ی خوش نویسی کامپیوتری چیست ؟

زمانی که کامپیوترآمد وخوش نویسی کامپیوترآغاز شد،به زعم ما خوشنویسی سنتی وخوش نویسان سنتی ما یک نفس عمیق کشیدند.برای این که قبلاً کارهایی که ارزش نگارش به این معنا نداشت وارزش این را نداشت که وقت خوش نویسان گران قدر را بگیرد.رجوع می شد به این خوش نویسان و این ها مجبور بودند که از کارهای بازار گرفته تا کارهای تابلو سازی به این گونه کارها پردازند.از زمانی که کامپیوتر آمد،الحمد الله کارهای بسیارساده وسبک به صورت کامپیوتر انجام می شود واگر خوش نویسی به طرف هنر خوش نویسی حرکت می کند مقصد دارد دراین ماجرا به نتیجه ی قطعی برسد باید به خودهنرخوش نویسی پردازد وبه آن وجه کارهای بازاری نپردازد.درنهایت به نظرم می رسد که از زمانی که کامپیوترآمد وخط نستعلیق کامپیوتری شد،باری از دوش خوش نویسان برداشته شد تا خوش نویسان بتواند به مسیراصلی خود وهنرحقیقی شان خوب بپردازد.[خوش نویسی کامپیوتری]نه تنها برای ما مشکلی ایجاد نکردبلکه باری را از دوش ما برداشت .

اما شادابی ولطافتی که در روح خط زنده وجود دارد، دیگردر این نوع خط  وجود نخواهدداشت.

خوب یقیناً این طور است .خط زنده کاتبش همراهش است و آن تجلی معرفتی  در درونش هست.منتهی اگرما خواستیم تابلویی برای  در ورودی سالن آمفی تاتریا جایی دیگر درست کنیم آن جا جایی برای برداشت معرفتی و عرفانی نیست.آن جا رابا خط های مختلف وبا کامپیوترمی توان طراحی وایجاد کرد ومردم که برای خریدن یا دیدن آمده اند یقیناً موقغیت آن را ندارند که ازآن خط برداشت عرفانی و معرفتی نمایند.این که خط کامپیوتری برای آن جا کفایت می کند.یعنی آن ظاهری که ماازآن توقع داریم ایجاد می کندوحداقل سنت خودمان آراسته می شویم برای این ما نمایش گاه داشته باشیم وهنر خود را عرضه کنیم به یقین خط خوش نویس باید توسط دست کاتب صورت بگیرد و آن جا خط کامپیوتری به هیچ وجه ارزش نخواهد داشت .

 رابطه ی میان خط معلی و استاد عجمی را چگونه ترسیم می کنید؟

رابطه ی خط معلی با من مقوله ای است که دیگرازچنبره ی رابطه خارج شده .یعنی ما به یک وحدت رسیده ایم.در واقع می گفت که((نگاریمنی متوجه شدم که بالاخره من توام یا تومنی))واین ماجرا این گونه است که خط معلی یک پیوند خاصی با وجود من دارد و خودم معلی شدم ومعلی خوش نویس شده.یعنی هیچ فاصله ای بین ما نیست اگر چه امروز معلی به نام من پیوند خورد،ولی در نهایت مرهون عنایت ویژه ی حضرت بقیه الله (عج )درعصرحاضروحضرت امیر(ع) دراول وآغاز این حرکت ولایی بوده ومی دانید که خوش نویسی سنتیِ ما همه به وجود مبارک حضرت مولا برمی گردد.

استاد آیت اله نجومی از نگاه شما؟جای گاه من جای گاهی است که دون شخصیت جناب آقای آیت اله نجومی است. پس  بنابراین درخصوص شخصیت ایشان من نمی توانم نظربدهم اما کسی که نمی تواند نظر بدهد استغراق را ازاونگرفته اند ومن در باطن بسیار پاکیزه ی ایشان مستغفرم.هروقت به خطه ی کرمانشاه وارد می شدم برخودم واجب می دانم که به دست بوسی ایشان بروم و به عنوان یک بزرگ ازحیث تقوا و از حیث این که ایشان کاتبند و حرمت و مقام کاتب برما واجب است.آقای نجومی نه تنها ذخیره ی کرمانشاه،بل که یکی ازذخایرمملکت ما هستند.مضافاً این که ایشان زنده واحیا کننده باطن خوش نویسی سنتی هم هستند. یعنی حتی در رجوع به ظاهرایشان و باطن شان ومنش ایشان،باطن خوش نویسی اسلامی برما منکشف می شود.ما نه تنها به وجود ایشان افتخار می کنیم بلکه ازخداوند بزرگ مسالت داریم که در واقع ایشان را تن درست بدارد وما را در زیرسایه وعنایات ویژه ی ایشان که از سلاله ی سادات هستند درکارمان موفق بکند.من یقین دارم همه ی خوش نویسان این دیارهمگی به نوعی مرهون عنایات ویژه وبزرگی ایشان هستند. حتی مردم عزیز کرمانشاه ازوجود ایشان خیلی بهره می برند وآقای نجومی درواقع یک ذخیره نیست برای کرمانشاه؛یک ملت است برای کشور .

حرف پایانی استاد عجمی در این مصاحبه؟

اگر کسی درقلمروهنرهای سنتی یا هنرهای اقلیم خودش بخواهد گام برداردیقیناً بایدخودش را محدود کند ومحدودیت های بیش تری نسبت به بعضی  از دوستان داشته باشدو سعی کنند سربه سجده ی حق داشته باشند وبا خداوند خودشان راز و نیاز کنند تا آن اتفاق ویژه ای که می خواهنددرهنرشان ان شاالله به وجود بیاید.نکته ی دیگر این که به خودشان ایمان داشته باشندوسعی کنند که خودشان را جدی بگیرند که ابلیس یکی ازروزنه هایی که ما را ازراه به در می کند عدم اعتماد به نفس است و اگر خوش نويسان سعی کنند به خودشان اعتماد کنند خداوند همیشه در تجلیاتش را بر آنها می گشاید.

 

 

خطوط باستان

الف: خط چینى

ب: خط میخى

ج: خط هیروگلیف مصری

د: هیروکلیف هیتیتى

تاریخ خط در ایران

ورود اسلام به ایران و تحول خط

خطوط اصلی و متداول عصر حاضر در ایران

1- كوفي

2- خط محقق

3- خط ريحان

4- خط ثلث

5- خط نسخ

6- خط تعليق

7- خط دیوانی

8- خط رقعه

9- خط نستعلیق

10- خط شکستۀ نستعلیق

تحول و نوآوري در دنياي معاصر

الف ـ دوره اول ـ قاجاريه ـ (‌دوره نوآوري در جامعه سنتي )